سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوندِ سبحان، شخصِ بلندْ آرزویِ بدکار را دشمن می دارد . [امام علی علیه السلام]

شهید وشهادت

 
 
عمان سامانی قسمت دوم(سه شنبه 88 فروردین 25 ساعت 8:12 عصر )
پرده ای کاندر برابر داشتند
وقت آمد پرده را برداشتند
سائقی با ساغری چون آفتاب
آمد و عشق اندر آن ساغر شراب
پس ندا داد او نه پنهان بر ملا
کَالصَّلای باده خوتران اَلصَّلا
همچو این می خوشگوار و صاف نیست
ترک این می گفتن از انصاف نیست
حَبَّذا زین می که هر کس مست اوست
خلقت اشیاء مقام پست اوست
هر که این می خورد جهل از کف بهشت
گام اول پای کوبد در بهشت
جمله ذرات از جا خاستند
ساغر می را ز ساقی خواستند
بار دیگر آمد از ساقی صدا
طالب آن باده را بر زد ندا
ایکه از جان طالب این باده ای
بهر آشامیدنش آماده ای
گر چه این می را دو صد مستی بود
نیست را سرمایه هستی بود
از خمار آن حذر کن کان خمار
 از سر مستان برون آرد دمار
درد و رنج و غصه را آماده شو
بعد از آن آماده این باده شو
این نه جام عشرت این جام بلاست
دُرد او دردست و صاف او بلاست
بر هوای او نفس هر کس کشید
یک قدم نا رفته پا را پس کشید
سر کشید اول به دعوی آسمان
کاین سعادت را به خود بردی گمان
ذره ای شد زآن سعادت کامیاب
‍زآن بتابید از ضمیرش آفتاب
جرعه ای هم ریخت زآن ساغر به خاک
زآن سبب شد مدفن تنهای پاک
تر شد آن یک را لب آن یک را گلو
وز گلوی کس نرفت آن می فرو
فرقه ای دیگر به بو قانع شدند
فرقه ای از خوردنش مانع شدند
بود آن می از تغیّر در خروش
در دل ساغر چو می در خُم بجوش
چون موافق با لب همدم نشد
آن همه خوردند و اصلاً کم نشد
باز ساقی بر کشید از دل خروش
گفت ای صافی دلان دُرد نوش
مرد خواهم همتی عالی کند
ساغر ما را زمی خالی کند
انبیاء و اولیا را با نیاز
شد بساغر ،گردن خواهش دراز
جمله را دل در طلب چون خم به جوش
لیک آن سر خیل مخموران خموش
سر به بالا یکسر از برنا و پیر
لیک آن منظور ساقی سر به زیر
هر یک از جان همتی بگماشتند
جرعه ای از آن قدح بر داشتند
باز بود آن جام عشق  ذوالجلال
همچنان در دست ساقی مال مال
جام بر کف ،منتظر ساقی هنوز
الله الله غیرت آمد غیر سوز






بازدیدهای امروز: 1  بازدید

بازدیدهای دیروز:8  بازدید

مجموع بازدیدها: 171757  بازدید


» ?پیوندهای روزانه «
» لینک دوستان من «
» لوگوی دوستان من «
» فهرست موضوعی یادداشت ها «
» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «