خورشید مهردرشفق غم افول کرد در شام قدر آیه رحمت نزول کرد
ماه رمضان رسید دلتنگم هنگام اذان رسید دلتنگم
مولا به کجا چنین شتابانی در خانه دخترت نمی مانی
خدایا کاش آن شب بی سحر بود که تیغ ابن ملجم شعله ور بود
اذان گفتند و ما در خواب بودیم علی تنها به مسجد ره سپر بود
در آن شب تا قمر در عقرب افتاد غم عالم به دوش زینب افتاد
بیا زهرا علی در بستر افتاد چنان شمعی که در خاکستر افتاد
حسن در گوشه ای سر در گریبان حسین آماده شام غریبان
(زنده یاد آقاسی)