اولین کسی بود که آمد و گفت میخواهد معبر باز کند.
چند قدم دوید به سمت میدان مین. ایستاد. همه فکر کردیم ترسیده. کسی گفت:« خوب، این طفلک فقط 14 سالشه.»
برگشت به سمت ما. پوتینهایش را در آورد. گفت:« اینها نو ان.»
به سمت میدان مین دوید.