سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهار دلها و چشمه های دانش است و آن است راه مستقیم، آن است مایه هدایت کسی که آن را پیشوای خود قرار دهد [امام علی علیه السلام ـ در توصیف قرآن ـ]

شهید وشهادت

 
 
اتل متل یه بابا(پنج شنبه 89 فروردین 12 ساعت 7:36 عصر )
اتل متل یه بابا
که اون قدیم قدیما
حسرتشو می خورن
تمامی بچه ها
*
اتل متل یه دختر
دردونه باباش بود
بابا هرجا که می رفت
دخترش هم باهاش بود
*
اون عاشق بابا بود
بابا عاشق اون بود
به گفته بچه ها:
بابا چه مهربون بود
*
یه روز آفتابی
بابا تنها گذاشتش
عازم جبهه ها شد
دخترو جا گذاشتش
*  
چه روزای سختی بود
اون روزای جدایی
چه سالهای بدی بود
ایام بی بابایی
*

چه لحظه سختی بود
اون لحظه رفتنش
ولی بدتر ازاون بود
لحظه برگشتنش
*
هنوز یادش نرفته
نشون به اون نشونه
اون که خودش رفته بود
آوردنش به خونه
*
زهرا به او سلام کرد
بابا فقط نگاش کرد
ادای احترام کرد
بابا فقط نگاش کرد
*
خاک کفش بابا را
سرمه توچشاش کرد
بابا جونو بغل زد
بابا فقط نگاش کرد
*
زهرا براش زبون ریخت
دو صد دفعه صداش کرد
پیش چشاش ضجه زد
بابا فقط نگاش کرد
*

اتل متل یه بابا
یه مرد بی ادعا
براش دل می سوزونن
تمامی بچه ها

*
زهرا به فکرباباست
بابا توفکر زهرا
گاهی به فکر دیروز
گاهی به فکر فردا
*

یه روز می گفت که خیلی  
براش آروز داره
ولی حالا دخترش
زیرش ، لگن می ذاره
*
یه روز می گفت : دوست دارم
عروسیتو ببینم
ولی حالا دخترش
می گه به پات می شینم
*
می گفت : برات بهترین
عروسی رو می گیرم
ولی حالا می شنوه
تا خوب نشی نمی رم
*
وقت غذا که میشه
سرنگ را بر می داره
یک زرده تخم مرغ
توی سرنگ می ذاره
*
گوشه ی لپ بابا
سرنگ رو می فشاره
برای اشک چشمش
هی بهونه میاره  
*
عضه نخوره بابا جون
اشکم مال پیازه
بابا با چشماش میگه :
خدا برات بسازه
*
هر شب وقتی بابا رو
می خوابونه توی جاش
با کلی اندوه و غم
می ره سرکتاباش
*
" حافظ" رو برمی داره
راه گلوش می گیره
قسم می دهد حافظو
" خواجه ! " بابام نمیره
*
دو چشمشو می بنده
خدا خدا  می کنه
با آهی از ته دل
حافظو وا می کنه
*
فال و شاهد و فالو
به یک نظر می بینه
نمی خونه ، چرا که
هر شب جواب همینه
*
اون شب که از خستگی
گرسنه خوابیده بود
نیمه شب  ، چه خواب
قشنگی رو دیده بود
*
تو خواب دیدش تو یک باغ
تو یک باغ پر از گل
پر از گل و شقایق
میون رودی بزرگ
*
نشسته بود تو قایق
یه خرده اون طرف تر
میان دشت و صحرا
جایی از اینجا بهتر ...
*
بابا سوار اسبه
مگه میشه محاله ...
بابا به آسمون رفت
تا پشت یک در رسید....






بازدیدهای امروز: 90  بازدید

بازدیدهای دیروز:4  بازدید

مجموع بازدیدها: 173485  بازدید


» ?پیوندهای روزانه «
» لینک دوستان من «
» لوگوی دوستان من «
» فهرست موضوعی یادداشت ها «
» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «